حـافظه میتواند يك تغييردائمی درون ياخته ای باشد، يا چنانكه هب(روانشناس) برای اوليـن بار
گفته است ، برقرارشدن اتصالات تازه بين ياخته های عصبی مغز باشد كه الگوهای خاصی را به وجود می آورند درحاليكه هر الگو رد يك ياد است . ازآنجا كه معلوم شده است تركيب پروتئين درتشكيل حافظه ی درازمدت دخالت دارد ، بعضی از پژوهشگران نيز به اين فكرافتاده اند كه يادها ممكن است به صورت مولكولهای پروتئين ذخيره شوند .
بسياری از پژوهشگران معتقدندكه جايگاه عمده ی حافظه در مغز، هيپوكامپ است ؛ هيپوكامپ به ناحيه ای ازبافتهای مغز گفته می شود كه در زير قطعه ی گيجگاهی قرار دارد . درحاليكه هيپوكامپ ظاهراً به نحوی با حافظه ارتباط دارد ، نتايجی كه از آزمايش روی حيوانات به دست آمده اند فعلاً با قطعيت چيزی را روشن نمی كنند .
به هر حال بايد گفت كه تشكيل يادها و خاطره ها و بازيابی آنها نميتواند منحصر به قسمت خاصی از مغز باشد . آنچه بيش از جای حافظه در مغز اهميت دارد ، فرايندهايی هستند كه در زيربنای حافظه قرار دارند . تحقيقات نشان ميدهند كه دو نوع حافظه وجود دارد : حافظه ی كوتاه مدت و حافظه ی درازمدت . حافظه ی كوتاه مدت ازاينرو چنين ناميده شده است كه چند دقيقه ای بيشتر دوام نمی آورد . اما فرض براين است كه حافظه ی درازمدت تقريبا هميشگی می باشد . درباره ی اينكه آيا اين دو حافظه نمودهای متفاوت يك رد ياد واحد در مغز هستند يا اين كه نتيجه ی دو رد ياد يا حتی بيشتر، بين روانشناسان اختلاف نظر وجود دارد . روانشناسان اصطلاح رد ياد را در معنايی وسيع و نه چندان دقيق به كار می برند و منظورشان نوعی اثر فيزيكی است كه يك رويداد در مغز به جای می گذارد . اين اثر ممكن است فيزيولوژيكی باشد ( مثلاً اتصال ياخته های عصبی ) يا ممكن است زيست- شيميايی باشد ، از نوع تغييراتی كه در خود ياخته ی عصبی بوجود می آيد . باری ، ماهيت آن روشن نيست . بنابر نظريه ی رد ياد واحد ، ياد با گذشت زمان تقويت ميشود و با ثبات تر می گردد و به حافظه ی درازمدت تبديل می شود . فراموشی نيز تضعيف شدن يا از بين رفتن اين رد در مغز است. كثرت گرايان معتقدند كه فقط يك رد ياد به وجود نمی آيد ، بلكه لااقل دو رد ياد تشكيل می شود : يك رد كوتاه مدت كه امكان يادآوری فوری را فراهم می سازد و ديگری رد درازمدت كه با گذشت زمان با ثبات تر می شود و حافظه ی درازمدت را تشكيل می دهد . مثلاً در آزمايشگاه به حيوانی می آموزند كه كاری را انجام دهد و بلافاصله قبل يا بعداز آزمايش به او دارويی تزريق می كنند كه از قبل می دانند فلان فرايند فيزيولوژيكی يا زيست- شيميايی را مختل می كند . سپس او را مورد آزمايش قرار میدهند تا ببينند از عهده ی انجام دادن كاری که به او آموخته شده است برمی آيد يا نه ، يا به بيان ديگر به ياد می آورد يا نه . ازاين گذشته ، عملكرد او را با عملكرد حيوانات ديگر كه همان آموزش را ديده اند اما به آنها يا محلول نمكی تزريق شده كه هيچ تأثيری روی حافظه ندارد و يا اصلاً دارويی به بدن آنها وارد نشده است ، مقايسه می كنند . درروش دوم فرايندهای حافظه را مختل نمی كنند اما مترصد تغييراتی هستند كه هم زمان با يادگيری يا يادآوری چيزی در مغز حيوان رخ می دهند .
اما هردو روش اشكالاتی دارند . اشكال عمده ای كه در روش اول وجود دارد اين است كه دارو ممكن است بيش از يك فرايند را در آن واحد مختل سازد . آنچه به فراموشی تعبير می شود ممكن است در واقع ناتوانی حيوان برای انجام دادن آن كار باشد . دارو ممكن است فرايندهای مؤثر ديگر را مختل كرده ومانع شده باشد كه حيوان آن كار را اصلاً ياد بگيرد . اشكال عمده ای كه در روش دوم وجود دارد اين است كه تغييرات متعددی می توانند در مغزرخ دهند وبه يادگيری ربط داده شوند . وقتی محقق روی يكی از آنها انگشت میگذارد به هيچ روی معلوم نيست كه اين تغيير، فرايند نهايی در تشكيل ياد است و يا يك مرحله ی بينابينی است كه ممكن است حائز اهميت باشد يا نباشد . مرحله ی نهايی يا ماحصل اين پردازش میتواند نوعی اثر فيزيولوژيكی يا زيست- شيميايی در مغز باشد كه ما آن را حافظه ی درازمدت می ناميم . در هريک از مراحل اين پردازش متوالی ، می توان اطلاعات را بازيافت .
ظاهراً سه مرحله ی كاملاً مشخص در تشكيل ياد وجود دارد : يكی مرحله ی كوتاه مدت ، ديگری مرحله ی گذر و سومی مرحله ی درازمدت . مرحله ی درازمدت نياز به تركيب يا سنتز پروتئين دارد .
اين مراحل متوالی هستند ؛ شما يكی را از بين ببريد و مراحل بعدی خود به خود از بين می روند . بااينهمه ، در مفهومی ديگر می توان اين مراحل را موازی نيز دانست . اين فرايندها ، فارغ از اينكه ماهيت آنها زيست- شيميايی باشد يا چيزی ديگر، بطور خطی يكی پس از ديگری قرار نمی گيرند .
دو نوع فعاليت به موازات هم صورت می گيرند : يكی شكل گرفتن مرحله ی گذر در يادسپاری است كه بستگی به پمپاژ سديم دارد و ديگر جذب اسيدهای آمينه است كه بعداً برای ساختن پروتئين لازم هستند و آن نيز بستگی به پمپاژ سديم دارد . بدين ترتيب ، فرايندهای موازی و متوالی هر دو صورت می گيرند .
می توان گفت مدل آنها از نوع رد ياد واحد است ، زيرا مستلزم پيوستار واحدی است كه حافظه ی كوتاه مدت و درازمدت هر دو را در بر می گيرد . ازطرف ديگر آن را ميتوان رد ياد چندگانه به حساب آورد ، زيرا در طول اين پيوستار شما همواره می توانيد به اطلاعات دسترسی داشته باشيد ، يا به بيان ديگر آنها را به خاطر آوريد .
درنتيجه ی اين پژوهشها ، آنها معتقدند كه بعضی از فرايندهای اساسی را كه در تشكيل ياد دخالت دارند كشف كرده اند . اما هنوز پرسشهای زيادی هستند كه بدون پاسخ ماده اند . مثلاً ما هيچ نمی دانيم كه فرايندهای ديگر حافظه كدام هستند .
هيچ نمی دانيم چگونه اطلاعات ذخيره شده در حافظه به ياد مي آيند ، يا ما چگونه آن ها را به خاطر می آوريم . هيچ نمی دانيم كه آيا تشكيل ياد و بازيابی آن مستلزم فعاليت قسمتهای مختلف مغز است يا مراكز واحدی آنها را به عهده دارند . درباره ی اينكه فراموشی چگونه رخ می دهد اطلاعات ما بسيار اندک است .
با دارو می توان فرايندهای حافظه را مختل كرد و ايجاد فراموشی كرد . اما اين بدان معنا نيست كه فراموشی عادی نيز همان راهی را طی می كند كه فراموشی ناشی از دارو طی می كند . آيا حافظه ، وقتی به صورت درازمدت درآمد ، هيچگاه واقعاً از بين نمی رود ؟ اين سؤالی است كه هيچ دانشمندی نمی تواند به آن پاسخ گويد . آنچه ما می توانيم بگوييم اين است كه دراين لحظه دستخوش فراموشی شده است .
معلوم شده است كه هورمون ها نيز در كار حافظه دخالت دارند . آنها می توانند يادآوری را تسهيل يا از آن جلوكيری كنند . كورتيكوستروئيدها ( يعنی هورمونهايي كه از غدد فوق كليه ترشح مي شوند ) می توانند اثر بازدارنده ی داروهای ديگر را خنثی كنند . بنابراين ، چنين مینمايد كه در بدن ، هورمونی وجود دارد كه می تواند تشكيل ياد را تسهيل كند .
يادآوری و فراموشی
یـادآوری همـان حفـظ و نـگهـداری مكتسـبـات اسـت هـرچند ممكـن است هميشه از فرايـنـــد
نگهداری آگاه نباشيم . بسياری از چيزهائی كه ياد گرفتهايم و ياد می گيريم بدون آگاهی و توجه است اين امر بخصوص در عاداتی كه به حركت مربوط است ، صادق است . در اين موارد همچنان يادآوری در كار است اما نوعی يادآوری كه بيشتر نگهداری عصبی است . اين نوع يادآوری را گاه يادآوری " بيولوژيک " می گويند .
بدون يادآوری - لااقل به صورت بيولوژيک آن - يادگيری ممكن نخواهد بود زيرا هر قدر در يادگيری كوشش كنيم همچنان در جای اول خود خواهيم ماند . هرچه يادگيری بهتر صورت گيرد تغيير بيشتری در ما به وجود می آيد و محركی كه سابقاً در ما بی اثر بود ، مؤثر واقع می شود .
همانگونه که گفته شد فراموشی يعنی حفظ نكردن يا از دست دادن آنچه كسب كرده يا ياد گرفتهايم . فراموشی نيز ممكن است مثل يادآوری آگاهانه نباشد . اگر ازنظر بيولوژيک بنگريم فراموشی نيز مثل يادآوری جزء لازم يادگيری است زيرا بايد بتوانيم همراه نگهداری پاسخهای درست از نگهداری پاسخهای نادرست ايمن باشيم تا يادگيری صورت بپذيرد .
يادگيرنده خوب چيزها را زود ياد می گيرد و آنچه را ياد گرفته است ، خوب بياد می سپارد و نگهداری می كند . يادگيری و بياد سپاری و فراموشی با هم ارتباط نزديك دارند .
یادآوری و فراموشی درجات دارند . به نظرمی رسد كه می توانيم چيزی را كه ياد گرفتهايم كاملاً در ياد حفظ كنيم يا كاملاً فراموش كنيم . گفتيم نمی توان اثبات كرد كه چيزی كه ياد گرفته شده است ممكن است كاملاً فراموش شود .
اگر از شما بخواهند گذشته دور خود را بياد آوريد ممكنست وقايعی از دوران كودكی بياد شما آيند كه از وجود آنها آگاه نبودهايد . ممكن است در حال عادی نتوانيد وقايع زودتر از سه يا چهار سالگی را بياد آوريد هر چند در مواردی نادر وقایعی از سال اول زندگی خود را بياد آوردهاند .
يادآوری چيزی ، ممكن است كامل يا ناقص يا بسيار ضعيف باشد . اگر شعری را در كودكی ياد گرفتهايد ، ممكنست همه ی آن بيادتان باشد و بتوانيد آن را پس دهيد ؛ ممكنست نتوانيد آنرا پس دهيد ولی بدانيد كه آن را در كودكی ياد گرفتهايد . ممكن است حتی نتوانيد بيادآوريد كه آن را در كودكی ياد گرفتهايد ولی وقتی مقرر شود آن شعر و اشعار ديگر را از نو بياد بسپريد برای بياد سپردن آن شعر بخصوص ، دفعات تمرين كمتر لازم باشد . در اين مورد هر چند نگهداری و يادآوری بسيار ضعيف است ، اما درجه ای از آن همچنان موجود است.
يادآوری ممكن است به صورتهای مختلف تجلی كند . مثلاً حركتی را كه آموختهايم ، تكرار كنيم يا با تمرين كمتری از آنچه برای آموختن حركت تازهای لازمست ، حركتی را كه پيش از اين آموختهایم از نو ياد بگيریم و يا دنبال چيزی بگرديم كه در گذشته داشتهايم .
در طول مدتی كه می توانيم عمل بخصوصی را بياد داشته باشيم بستگی با ميزان تمرينی دارد كه در آن كار داشته ايم . مهارتهایی از قبيل با قاشق و چنگال غذا خوردن را چندان تمرين كردهايم كه اگر مدتی هم آن را تمرين نكنيم ، فراموش نخواهيم كرد .
چون اغلب آنچه از يادگيريهای ما كاملاً بياد می مانند و كم فراموش می شوند اعمال ياد گرفته هستند ، كه بيشتر و بهتر از يادگيریهای كلامی بياد می مانند و ديرتر فراموش می شوند .
آزمايشهایی برای تحقيق اين موضوع ترتيب دادهاند كه در آنها كارهای كلامی ( از قبيل حفظ كردن هجاهای بی معنی ) و كارهای حركتی را به اشخاص آموختهاند و دقت كردهاند كه دفعات تمرين دراين دونوع مختلف فعاليت مساوی باشد . نتيجهای كه بدست آوردهاند اين است كه يادآوری مهارتهای حركتی بهتراز يادآوری مهارتهای كلامی نيست .
سنجش يادآوری به وسيله از نو يادگيری
برای سنجــش ميزان يـادآوری - يا فـرامـوشـی - می توان وقت يا دفعات تمرين را كه برای اين كار
صرف شده را اندازه بگيريم و با وقت يا دفعات تمرين كه برای يادگيری اصلی لازم بود ، بسنجيم . تفاوت اين دو ، ميزان صرفهجویی در وقت و تمرين را می رساند كه يادآور چيزيست كه در گذشته ياد گرفته شده است .
صرفه جویی در وقت و كوشش ممكنست در مواردی نيز پيش آيد كه يادگيری اصلی بسيار ناقص بوده است و اصلاً قصد بياد سپردن در كار نبوده است . آزمايشی كه در اين مورد انجام شده است چنين است : روانشناسی چند قطعه از زبان يونانی را بين سنین پانزده ماهگی و سه سالگی برای كودک خود خواند . چند سال بعد كودک خود را وادار كرد كه آن قطعات را حفظ كند و او بعضی را در سن 8 سالگی و بعضی را در سن 14 سالگی حفظ كرد . در هر دو مورد عده ی دفعاتی كه لازم بود كودک او ، آن قطعات را بخواند تا بياد بسپرد كمتر از آن بود كه برای حفظ كردن قطعات مشابه لازم بود . به عبارت ديگر شنيدن قطعات مشابه لازم بود . به عبارت ديگر شنيدن قطعات در كودكی - هرچند نتوانسته بود آنها را بياد بسپرد - موجب شد كه وقتی در سن هشت سال ونيمگی آن قطعه را حفظ كرد ، 27 درصد صرفهجویی در كوشش او واقع شد و در سن 14 سالگی اين صرفه جویی 8 درصد بود .
يـادآوری
برای آزمايش يادآوری از هجاهای بی معنی كلمات ، اعداد ، اشكال و مواد كلامی يا رمزی استفاده
می كنند . يادآوری پس از يكبار عرضه كردن 2 فراخنای ، ساده ترين نوع آزمايش يادآوری در تست فراخنای ياد ديده می شود . ممكنست به آزمودنی عدهای آحاد اعداد داده شود و هربار برعده ی آن افزوده گردد و يكبار بيشتر عرضه نگردد . پس ازآن يك سلسله عدد داده شد فوراً از آزمون شونده می خواهند آنها را تكرار كند . آزماينده ممكنست اين سلسله را به ترتيب صحيح تكرار كند . ممكنست سلسله اول شامل چهار عدد و سلسله دوم ، پنج عدد باشد و بهمين ترتيب افزايش يابد .
فراخنای ياد هر كس ، برای آحاد اعداد ، درازترين سلسله عدديست كه آن شخص می تواند با يكبار ديدن يا شنيدن تكرار كند . مثلاً اگر سلسله دوازده عددی به كسی بدهيد و او هشت عدد را درست تكرار كند ؛ می گوييم فراخنای ياد او هشت واحد است .
فراخنای ياد با سن و با نوع موادی كه در آزمايش بكارمی رود تفاوت می پذيرد. مثلا فراخنای ياد اعداد وقتی شنيده شود و شفاهی بيان شود برای كودک بين 4 و 5 سال ، چهار عدد است ؛ برای کودک بين 6 و 8 سال ، 5 عدد است و برای كودک بين 9 و 12 سال ، 6 عدد است و پس از سن 12 سالگی هفت عدد است .
وقتی اشياء عادی به آزمودنی عرضه شوند و از او بخواهيم با يكبار ديدن اسم آنها را نام ببرد و در پنجسالگی 5 و از هشت تا سيزده سالگی هشت چيز را نام می برد .
اثر محرك در يادآوری
محـــرکهایــی كه موجب يادآوری می شوند ممكن است " بيرونی " يا " درونی " باشند .
چهره ی شخصی ممكن است ياد شخص ديگری را به ذهن شما بياورد و يا ابتلاء به دل درد ممكن است شخص را به ياد دلدردی كه در كودكی و دراثر خوردن سيب نرسيده داشته است ، بيندازد .
يادآوری يک واقعه در گذشته ممكن است شخص را به ياد واقعه ی ديگری بيندازد . اين پديده را ، همبستگی انديشهها ( تداعی معانی ) می نامند . روانكاوان از اين خاصيت ذهنی برای بيداركردن خاطرات فراموش شده ی گذشته ، استفاده می كنند .
قرينه های مخفف - تكه و قطعه ی كوچكی از تجربه ای را كه در گذشته داشته ايم - ممكنست همه گذشته را بياد ما بياورد . اين پديده را يادآوری به وسيله قرينه های مخفف می خوانند . آن را بازگشت كل گذشته يا پاسخ دادن به حداقل قرينه نيز خواندهاند.
چنانكه خاصيت بازگردانی ذهن ما از روی قرينه كم و نارسائی ادراک كاملی به ذهن ما می دهد ، گاه صداهای پا يا بوی عطری كافيست ما را بياد دوست غایب و خاطراتی كه با او داشته ايم ، بيندازد .
بازشناسی
بــازشناسی آسان تر از يادآوری است. وقتی به چيزی برمی خوريم و تشخيص می دهیم كه آن را در
گذشته ديده يا شنيدهايم ، می گویيم آن را بازشناخته ايم .
بازشناسی نادرست مورد ديگری از پاسخ دادن به قرينههای مخفف است . ازروی چند قرينه مثلاً قد و يا شيوه ی راه رفتن از پشت سر كسی ، می پنداريد از دوستان شماست ولی وقتی پيش می رويد متوجه می شويد اشتباه كردهايد .
گاه به ما حسی دست می دهد كه شهر يا جای تازهای را كه می بينيم ، سابقاً ديدهايم . توضيح اين امر نيز ازراه قرينههای مخفف اين است كه بعضی از مشخصات شهر يا مكان جديد با آنچه سابقاً در جای ديگر ديدهايم ، مشابهت كند ولی ما درست از اين امر آگاه نيستيم و تصور می كنيم سابقاً به همين جا آمدهايم .
یادگیری ، نظریه و آموزش
قبـل از اینکه به بحث درباره ی نظریه های یادگیری بپردازیم ، لازم است با تعاریف اصطلاحــــاتی
مانند یادگیری ، نظریه و آموزش ، آشنا شویم .
منظور از یادگیری ، فرایند تغییر و اصلاح کم و بیش دایمی در فرد است که در نتیجه ی فعالیت او ، یا از طریق مشاهده ، در وی ، ایجاد می شود . همانگونه که گفته شد ، فرایند یادگیری آدمی را نمی توان به طور مستقیم مشاهده کرد و تنها راه استنباط اینکه فرد مهارت جدیدی را کسب کرده ، آن است که رفتار او را قبل و بعد از یادگیری ، مقایسه کنیم .
آموزش فرایند است که طی آن فرد مهارت های مورد نیاز برای انجام دادن یک عمل یا وظیفه ی شغلی را کسب می کند یا این مهارتها در او بیشتر می شود . در طی فرایند آموزش ، موجباتی فراهم می آید تا تجربه های یادگیری به وقوع بپیوندد و بدین ترتیب ، یادگیرندگان بتوانند وظایف خود را در زمان حال و آینده ، با کارایی و اثربخشی بیشتری انجام دهند .
منظور از نظریه نیز یک اصل یا فرمول کلی یا مجموعه ای از اصول کلی مرتبط با هم است که برای توصیف و توضیح مجموعه ی خاصی از واقعیتها ، یافته های تجربی و پدیده ها ، ارایه می شود .
آنچه باید یاد گرفته شود:
هنگامی که یک بـرنامه ی آموزشـی تصویـب مـی شود ، زمینـه های گوناگونـی را که شرکـــت
کنندگان باید در یک دوره ی آموزشی بیاموزند ، پیش بینی می کنند و بعد مشخص می سازند که اینگونه یادگیریها باید منتهی به چه تغییراتی در افراد ( بهبود روحیه یا کسب مهارتهای شناختی ) شود .
وضع یا مکان یادگیری
گـاه مدیـران آموزش با این سؤال مواجه می شوند که یادگیــری درکــدام وضـــع یا محـل ، یعـنـی ،
درحین انجام دادن وظایف ، در کلاس درس ، هنگام حل موارد پژوهشی مربوط به افراد یا حل قضایای کاری ، مربوط به مسایل عمومی- کاری یا آموزشی- سنی ، مثلاً ، در دانشگاه ، در مکانهای رسمی دیگر ، در شهر یا در نقاط دور ، در خارج از کشور یا در محل سکونت فرد ، بهتر به وقوع می پیوندد .
روشهای یادگیری
روشهـای یادگیـــــری را می تــوان روی یک طیــف ، یعـنـی ، از مطالعـــه ی اتفاقـی یـــک
مطلـب تــا فعالیت شدید فرد برای یادگیری مهارتهای رفتاری به منظور برقراری ارتباط مناسب با دیگران و در جلسات حساسیت یا در آزمایشگاههای روانشناسی ، قرار داد .
گروه بندی یادگیرندگان
ایــن کـار را مـی تـوان به صورتــهـای مختـلـفــی انجام داد و آنان را به انواع مختلف ، یعنی ، در گروههای کوچک دو نفری تا گروههای بیش از هزار نفر ، قرار داد.
نظریه های یادگیری
1- نظریه های محرک- پاسخ : در نظریه های مربوط به مکتب رفتارگرایی ، یادگیری در نتیجه ی پاداشها و تنبیهاتی که در پی پاسخ موجود زنده نسبت به یک محرک ارایه می شود ، به وقوع می پیوندد.به این نظریه ها اصطلاحاً نظریه های محرک- پاسخ گفته می شود . به طور کلی ثراندایک معتقد است که یادگیری یک فرایند آزمایش و خطا است . وقتی یادگیرنده نیازی دارد ، برای ارضای آن نیاز لازم است به یک محرک خاص ، پاسخ مناسب دهد . در این موقع ، معمولاً یادگیرنده هر یک از الگوهای مربوط به پاسخهای خود را آزمایش می کند . حال اگر تصادفاً یکی از الگوها موثرتر واقع شد ، به احتمال بیشتر آن پاسخ تکرار خواهد شد و موجود زنده ، پاسخهای دیگر را فراموش می کند و مطابق آنچه در قانون اثر گفته می شود ، اگر برای موجود زنده رابطه ی بین ارایه ی یک محرک و پاسخ مربوط به آن رضایتبخش باشد ، این رابطه محکمتر می شود و اگر رضایتبخش نباشد ، استحکام چنین رابطه ای کاهش پیدا می کند . در مقابل قانون اثر، نظریه ی مجاورت محرک- پاسخ نیز وجود دارد . در این نظریه بیان می شود در لحظه ای که یک محرک (مثل ارایه ی کار بهتر) با یک پاسخ (مثل دریافت پاداش) ، وصل یا مرتبط می شود ، از آن به بعد ، محرک مورد نظر باعث ایجاد همان پاسخ خاص اول می شود. نظریه ی دیگری نیزوجود دارد که می گوید ، نه تنها در یادگیری باید به دو عامل ، یعنی ، محرک و پاسخ توجه داشت ، بلکه لازم است موجود زنده نیز مورد توجه خاص قرار گیرد . نظریه ی چهارم بر مبنای اصطلاح شرطی کردن عامل (کنشگر) است . یعنی وقتی شخص یاد می گیرد که با انجام دادن یک عمل ، پاداشی دریافت خواهد کرد ، می گوییم با روش شرطی کردن عامل ، رفتار جدیدی را فرا گرفته است .
2- نظریه های یادگیری و مکتب گِشتالت : دومین گروه از نظریه های یادگیری ، مربوط به مکتب گِشتالت است . معتقدان به این نظریه ها اعتقاد دارند که فرایند یادگیری را نمی توان به موضوع ساده ی رابطه ی بین محرک (مثل شوک الکتریکی) و پاسخ (مثل عقب کشیدن دست یا مضطرب شدن ) ، نسبت داد . این محققان چنین استدلال می کنند که یادگیری پدیده ای شناختی است و در هر نوع یادگیری ، همه ی ابعاد گوناگون شخصیت یا کل شخصیت فرد ، دخالت دارد . در نظریه ی گشتالت گفته می شود :" سازمان روانی فرد " همیشه متمایل به حرکت در یک جهت ، یعنی ، در جهت گشتالت خوب یا سازمانی از کل می باشد که مرتب ، ساده و ثابت است . به این مفهوم ، قانون موازنه یا قانون تعادل نیز گفته می شود . طبق این نظریه ابتدا فرد در حالت موازنه یا گشتالت خوب است ؛ وقتی او را با یک موقعیت یادگیری مواجه می سازیم ، در وی تنش هایی ایجاد می شود و احساس عدم توازن می کند . هنگامی که فرد دچار عدم توازن و تعادل می شود ، می کوشد تا به تعادل و توازن قبلی خود باز گردد و مجدداً حالت مرتب ، ساده و ثابت قبلی خود را احساس کند . بنابراین لازم است موقعیت یادگیری را چنان برای وی فراهم سازیم که دارای سازمان " خوبی " باشد ( یعنی ، ابتدا باید بخش های ساده ی مطالب یادگیری ارائه شوند و بعد ، به ترتیب بخش های مشکل تر آن ارائه گردد ) .
3- مکاتب جدید و نظریه های یادگیری : در مکاتب جدید گفته می شود در آموزش ، همه ی جنبه های انسانی یعنی : جنبه های روانی ، فیزیولوژیکی و زیست شناختی ، دخالت دارند . برای مثال ، نظریه ی یادگیری اجتماعی یکی از نظریه های یادگیری مربوط به مکاتب جدید می باشد . در این نظریه گفته می شود مردم رفتار اجتماعی قابل قبول را از طریق مشاهده ی دیگران و تقلید از آنان ، یاد می گیرند .
حفظ و يادگيرِی اصلی
بديهیاست آنچه در ذهن ما اثر كمی دارد ، خوب حفظ نمی شود . آن كسی كه انگيزه ی قوی برای
يادگرفتن نداشته باشد ، كم ياد می گيرد و آنچه را هم كه ياد می گيرد مدت زيادی در ياد نگه نمی دارد . اما وقتی انگيزه ی ياد گرفتن قوی باشد ، چيزی بهتر بياد ما می ماند كه با روش صحيح ياد گرفته شده باشد . مثلاً ديدهايم كه يادسپاری با فاصله و تكرار كردن با خود ، به يادگيری كمک می كند . خواهيم ديد كه همين روشها به حفظ آنچه آموختهايم نيز كمک می كنند .
سرعت يادگيری و حفظ
آيـــا كسانی كه كند می آموزند از كسانی كه تند می آموزند مطالب را بهتر حفظ می كنند ؟ بايد توجه
داشت كه كندآموزان در مقایسه با تند آموزان دفعات بيشتری مطالب را می خوانند و تكرار می كنند . بعضی از آزمايشهایی كه برای سنجیدن اين تفاوت ها انجام شده به نفع كندآموزان بوده است به اين معنی كه وقت بيشتری به آنان داده است . آزمايشهای ديگر ، بيشتر به نفع تند آموزان بوده است زيرا مطالب بيشتری برای آموختن به آنان داده است .
برای جلوگيری ازاينكه آزمايش به نفع يكی از اين دوعده تمام شود دقت كردهاند كه در هرنوبت به هر آزمودنی فقط وقت لازم برای يادگيری داده شود . در آزمايش زير اين روش بكار برده شده است :
از 25 كودک خواستند كه شماره هريک از عكسهایی كه به آنها نشان داده می شد حفظ كنند به صورتیكه وقتی فقط عكس به آنها نشان داده شد ، شمارههای متعلق به آنها را بياد آورند .
همينكه كودک می آموخت شماره را با عكس در ذهن خود همراه كند نشان دادن عكس و شماره قطع می شد تا كودک بيش از حد لزوم وقت صرف نكند . بديهی است كودكان كندآموز برای يادگرفتن اين موضوع وقت بيشتری صرف می كردند . آزمايش ادامه يافت تا هر كودک 10 عكس و شماره را ياد گرفت . هفت كودک كه كندترين گروه بودند پس از عده ی متوسط 7/5 بار تكرار و يازده كودک متوسط پس از 7/3 بار تكرار وتندترين كودكان پس از 9/2 بار تكرار ربط ده عكس و شماره ها را ياد گرفتند .
پس از24 ساعت كودكان را آزمودند تا ببينند چه مقدار ازآنچه ياد گرفتهاند بياد آنها مانده يا حفظ شده است . كودكان كند بطورمتوسط ربط 7/1عكس و شماره ، كودكان متوسط 1/3 و كودكان تند 9/3 را بياد داشتند . اين آزمايش نشان می دهد كه آنان كه تند می آموزند آموخته را هم مدت بيشتری حفظ می كنند .
فراموشـي
منحنـــی يادآوری تابع زمان است يعنی هرچه زمان می گذرد يادآوری كمــتر می شود . اگرازنظـر
میزان فراموشی بنگريم ، هرچه زمان بگذرد فراموشی بيشتر می شود يعنی منحنی يادآوری وقتی وارونه شود منحنی فراموشی را نشان می دهد .
ارتباط فراموشي با نوع چيزهاي يادگرفته
نتيــجــــهی چند آزمايــش مربوط به فـراموشـــی ، چيزهای مختلف كه ياد گرفته شدهانـد را نشــان
داده است . ديده می شود كه حفظ هجاهای بی معنی از همه دشوارتر است و بزودی فراموش می شود . پس از آن نثر و بعد شعر می آيد . وقتی يادگيری با بينش همراه باشد ، ديرتر فراموش می شود .
اكثر كسانیكه بدون فهميدن ، مطلبی را حفظ كردهاند در ظرف يكماه آن را فراموش كردند . آنها كه اصول و قواعد را فهميده بودند وقتی پس از يك ماه آزمايش شدند تقريباً همه آنها را بياد داشتند .
هيجان و فراموشی
گاه ممكن است هيجان شديدی كه پس از يادگيری به شخص دست می دهد ، درحفظ آنچه ياد گرفته است
ايجاد اختلال كند . آزمايشی كه در اين باب به عمل آمد ، اين بود كه عدهای از شاگردان را وامی داشتند چند عده هجاهای بی معنی را بياموزند و پس ازآن ، آنها را آزمودند . بعد در اطاقی كه شاگردان نشسته بودند ايجاد وضع وحشتناكی كردند بدينصورت كه تختهای از سقف افتاد و صدای تيری شنيده شد و چراغها خاموش شد . وقتی چراغها روشن شد دوباره شاگردان را امتحان كردند تا ببينند چه مقدار از كلماتی كه يادگرفته بودند ، به يادشان مانده است . ديده شد كه در اثر هيجان شديدی كه در آنها ايجاد شده بود ، يادآوری آنها از آنچه كرده بودند آشكارا كاهش يافته بود .
پرورش حافظه
میخواهنـد حافظه ی خود را از آنچه هست ، بهتركننـد زيرا حافظه ی قوی از بسياری جهات
كمک مؤثری به كار و زندگی شخص می كند .
پرورش حافظه ، چيزی جز يادگيری بهتر نيست . حفظ كردن چيزهایی به اميد اينكه حافظه را تقويت كنند همانطور كه ورزش عضله را تقويت می كند صرفاً اتلاف وقت است . آزمايشی كه با دانشجويان به عمل آمده است اين نكته را تاييد كرد . در اين آزمايش به عده ای از دانشجویان مطالبی دادند تا طوطی وار حفظ كنند به منظور اینکه ببينند اين عمل به حفظ كردن موارد مشابه كمک خواهد كرد يا نه ؟ از گروه ديگر خواستند كه همان مطالب را با در نظر گرفتن قواعد يادگيری حفظ كنند ؛ پس ازآن ديده شد گروه دوم در حفظ كردن مطالب بعدی بهتر بودند زيرا قواعدی را كه دفعه ی اول آموخته بودند در بار دوم بكار بردند در صورتیكه گروه اول صرفاً موادی را حفظ كرده و سودی از اين راه نبرده بودند .
راحت یادگرفتن و سخت فراموش کردن
انسان ، به سبب ویژگیهای بی نظیرش در میان همه موجودات ، عنوان اشرف مخلوقات را به خود
اختصاص داده است. او استعداد خاص تفکر و یادگیری دارد که به او اجازه می دهد اعمال خاصی را انجام دهد ، نتایج اعمالش را پیش بینی و ارزیابی کند ، تغییر و تحولات گوناگون و سریعی را در عرصه علم و فناوری به وجود آورد. آنچنان که به قول تافلر دنیا را به دهکده ای تبدیل کند که اطلاعات را در سریع ترین زمان ممکن از قاره ای به قاره دیگر انتقال دهد . بنابراین بر اثر پیشرفت سریع و غیر قابل انتظاری که در قلمرو دانش و فناوری طی چند قرن اخیر نصیب انسان شده است حجم اطلاعات و دانسته های بشری روز به روز به طور سر سام آوری در حال افزایش است. بر دانش آموزان لازم است که هرچه سریعتر خود را با این تغییر و تحولات همگام سازند. در این راستا، بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان کوشش زیاد می کنند . بسیار مطالعه می کنند اما به دلیل عدم توانایی در تمرکز حواس، هنگام مطالعه نمی توانند به نتیجه دلخواه دست یابند.
تمرکز چیست ؟
تمــرکــز در لغت یعنی تراکم ، فشردگی مجموعه ، چکیده ؛ تمرکز در اصطلاح یعنی حفظ و
نگهداری توجه. توجه حواس به موضوعی معین ، بدون تمرکز، موجب یادگیری ثمرمند نخواهدشد. همه ی افراد توانایی تمرکز دارند و چون تمرکز نسبی است ، کسی نمی تواند ادعا کند کاملا حواس پرت است ویا همیشه تمرکز حواس دارد.
تمرکز گاهی ساده است و گاهی مشکل . تمرکز بر موضوع هایی که نیازبه تفکر و تجزیه و تحلیل دارند مشکل و تمرکز بر موضوع هایی که جنبه ی تفریحی و سرگرمی دارند ، بسیار آسان است .بر اساس نظرسنجیهای مرکز تحقیقات آموزشی ایران ، دانش آموزان ساعت درسی تربیت بدنی ( ورزش ) را بیش از ساعت کلاس درس ریاضی دوست دارند . اغلب آنها ترجیح می دهند تعطیلات رسمی یا اضطراری بیشتر با ساعات دروس ریاضی مقارن شود وبا ساعت درس تربیت بدنی کمتر ؛ بعلاوه برقراری تمرکز حواس هنگام مطالعه ی کتابهای پلیسی و داستانی خیلی آسانتر از کتابهای درسی و در کتاب های درسی به ترتیب ریاضی ، فیزیک ، جغرافیا و ... است .
تمرکزحواس
یعـنی عوامل حواس پرتی را به حد اقل رساندن . تمرکز انسان به نسبت کاهش عوامل حواس پرتی
او افزایش می یابد و بنابه تغییرات موقعیت ذهنی و محیطی او تغییر می کند . بیشتر افراد گمان می کنند که تمرکز یک امر ذاتی و تغییر آن ناممکن است ، در حالیکه تمرکز یک امر اکتسابی است ، باید هر روز پرورش و جهت داده شود و هر کس با هوش عادی خود می تواند به آن دست یابد .
برقراری تمرکز حواس به میزان کاهش عوامل حواس پرتی بستگی دارد ؛ یعنی هر چه عوامل مزاحم و مخل تمرکز بیشتر باشند توانایی حفظ تمرکز حواس کمتر است و بر عکس . لذا حواس پرتی ، یعنی خارج شدن از روند مطالعه یا جریان کاری و فرو رفتن در افکار و تخیلات و یا انجام کار دیگر .
منشاء حواس پرتی
حواس پرتی یا منشاء ذهنی و درونی دارد و یا منشاء بیرونی و محیطی .
حواس پرتی درونی و ذهنی : عبارت است از اشکالات فکری انسان و اندیشه هایی که موانعی برسرراه توجه دقیق به مطالعه و تمرکز حواس ایجاد می کنند . این موانع شامل مواردی از قبیل : درد اندامی ، غم وغصه ، نگرانی و استرس شدید ، گرسنگی و تشنگی ، ترس و خشم و شادی و ... می باشد .
حواس پرتی بیرونی و محیطی : آنچه که به محیط پیرامون فرد ارتباط پیدا می کند و یا تحریکات غیر عادی که توسط حواس مختلف انسان ایجاد می شوند ؛ مانند نور شدید یا ضعیف ، صداهای ناهنجار، روشن بودن رسانه ای صوتی و تصویری ، سردی و گرمی محیط و نظایر اینها که ممکن است فرایند تمرکز حواس را با اشکال مواجه کنند. رهایی از حواس پرتی و ایجاد تمرکز حواس در افراد مختلف ، متفاوت است و به حالت درونی ، تجربه ها مکان و موقعیت آنها بستگی دارد .
برخی از افراد اظهار می دارند که من آدم کاملاً حواس پرتی هستم و برخی دیگر می گویند نمی توانم تمرکز حواسم را به روی کاری حفظ کنم . در حالیکه این تفکر غلط است و هیچ کس نباید خود را فردی کاملاً حواس پرت یا فاقد تمرکز حواس بداند بلکه بهتر است وقتی که تمرکز حواس فردی دچار اختلال شد ، بگوید در این لحظه و در محیط فعلی حواس پرتی من بیشتر و میزان تمرکزم کمتر است . لذا حواس پرتی بیشتر علل درونی دارد و به طبیعت خود فرد ، ویژگیها ، حالات روحی - روانی و عادات فردی بستگی دارد . بی شک حواس پرتی بیرونی آسانتر از حواس پرتی درونی بر طرف می شود . پس می توان بدون توجه به عوامل محیطی مانند : سرو صدای زیاد ، شلوغ بودن محیط و حتی داخل اتوبوس و هنگام مسافرت تمرکز حواس خود را حفظ کرد . اما نمی توان در حال گرسنگی و یا تشنگی شدید ، نگرانی و ناراحتی و دگرگونی فکر و اندیشه با تمرکز مطالعه کرد و یا کار دیگری را با تمرکز انجام داد . مطالعات و تجربیات زیادی این موضوع را تأیید کرده است که یک انسان می تواند در محل پر سرو صدا و نا آرامی با تمرکز و توجه کافی مطالعه کند. مورگان در یک تحقیق از افراد خواسته بود طبق فرمول اعدادی را به حروف و برعکس تبدیل کنند . محیط کار آنها به طور متناوب ساکت و پر سرو صدا بود . دقت عمل به طور قابل ملاحظه ای تحت تاثیر قرار نگرفت و افراد با تمرکز کامل به کار خود ادامه می دادند.
روشهای تقویت تمرکز حواس
تمرکز حـواس هنـگام مطالعه کلیـد اصلی و اساسـی درک و فهــم مطالب است. کلیـد
اساسی تمرکز حواس استفاده از روشهایی است که باعث تقویت و پرورش ومهارت در برقراری تمرکز حواس هنگام مطالعه می شوند . بدون تمرکز حواس ممکن است درک و فهم مطلبی که فقط یک ساعت وقت لازم داشته باشد ، ساعتها وقت بگیرد اما به خوبی فهمیده نشود و امر مطالعه بی فایده است و اثر مثبتی نخواهد داشت . بکاربردن روشها و فنونی که به خواننده کمک می کند تا هنگام مطالعه فعال باشد ، تمرکز حواس را تقویت و مهارت فرد را در ایجاد تمرکز حواس هنگام مطالعه افزایش می دهد .
این روشها عبارتند از:
1- آمادگی برای مطالعه : برای شروع مطالعه ، ابتدا بایستی خود را از جهات گوناگون آماده کرد . حداکثر آمادگی ، مقدمه ای برای علاقمندی به مطالعه ، ایجاد تمرکز حواس و یادگیری بهتر می باشد . منظوراز آمادگی ، پیدایش تمام شرایطی است که شخصی را قادر می سازد تا با اطمینان به موفقیت و اعتماد به نفس ، به تجربه خاصی بپردازد . می توان این شرایط را به چهار دسته ی: بدنی ، ذهنی ، اجتماعی و روانی تقسیم کرد .
آمادگی بدنی ؛ آمادگی بدنی به رشد و تکامل طبیعی بدن ، تندرستی و نداشتن نقصهای بدنی مربوط است . گاهی وجود بیماریهایی مانند زخم معده ، میگرن و نظایر اینها باعث ازبین رفتن تمرکز حواس و مانع مطالعه ی فرد می شود و فرد تا به دست آوردن تندرستی کامل قادر به برقراری تمرکز حواس و مطالعه ثمر بخش نیست و انگیزه ی کافی برای مطالعه ندارد .
آمادگی ذهنی ؛ آمادگی ذهنی را می توان از خصوصیاتی نظیر رشد گویشی کامل ، قدرت تفسیر و تعبیر اشکال ، توانایی درک همانندیها و ناهمانندیهای میان کلمات وغیره شناخت .
آمادگی اجتماعی ؛ به ماهیت و وسعت تجارب فرد بستگی دارد . می توان آنرا باتجزیه وتحلیل زمینه های خانوادگی و وسعت اجتماعی که او در آن تجربه اندوخته است و تربیت پیشین او تعیین کرد .
آمادگی روانی ؛ آمادگی روانی به شکل پیچیده ای با رشد و تکامل بدنی ، ذهنی و اجتماعی آمیخته است . خستگی ، بی قراری ، بی تابی ، کوتاهی زمان ، دقت نداشتن در مطالعه ، واکنشهای منفی نسبت به خود و دیگران ، ضعف اعتماد به نفس و نظایر آنها همگی نشانه نبودن آمادگی روانی ، بدنی ، ذهنی و اجتماعی دانش آموزان است . اجرای برنامه های آموزشی تمرکز حواس ، فرایند یادگیری را آسانتر و مطلوبتر می کند .
2- داشتن علاقه به مطالعه : مطالعه ثمربخش از2 عامل متاثراست ؛ علاقه نسبت به مطالب خواندنی و کاربرد ماهرانه فنون مطالعه نسبت به مطلب خواندنی ؛ اینکار سبب می شود تا شخص به مطالعه بیشتر بپردازد ، مطالعه بیشتر منجر به بهتر شدن فنون مطالعه می شود ، کاربرد فنون بهتر مطالعه را آسانتر ، سریعتر و لذت بخش تر می سازد ؛ در نتیجه علاقه خواننده نسبت به مطالعه افزایش می یابد . پس تا زمانیکه فرد تمایل یا علاقه به انجام کاری نداشته باشد نمی تواند برانگیخته شود . لذا وقتی خواننده به موضوعی علاقه مند می شود ، خودبه خود بر آن تمرکز می کند ، بیشتر دقت می کند و به راحتی مطالب را به حافظه می سپارد و بعداً هم خیلی راحت به خاطر می آورد . پس ازعلاقه پیدا کردن نسبت به مطالب ، گام بعدی تعیین هدف مطالعه است زیرا هدف زیربنای انجام هر کاری است و به فعالیت انسان جهت و نیرو می دهد . هدف ارزشمند ، فرد را به خواستن و طلب کردن وادار می کند و نیروی لازم را برای فعالیت در وی بوجود می آورد وسبب پیدایش تمرکز در او می شود . لذا هر فرد برای مطالعه باید هدف مشخصی داشته باشد .
تعلیم و تربیت ، علم " هدفمندی " است و همه بر این باورند که بدون داشتن هدف ، یادگیری کاری بس دشوار و غیر ممکن است ؛ همانطور که فرانکین معتقد است انسان بدون هدف مانند گلوله ای است که بدون هدف شلیک می شود . علاوه بر آن مطالعه بدون هدف یکی از عادات غلط مطالعه بشمار می رود . نتایج تحقیقات نشان می دهد که شایعترین عادات غلط مطالعه در دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه این است که آنان اظهار نموده اند : " اغلب بدون هدف مطالعه می کنم " .
داشتن هدف و تلاش برای رسیدن به آن یکی از روشهایی است که توانایی های فرد را افزایش می دهد ، به انسان توان و نیروی فوق العا ده می بخشد ، اندیشه را فعال می کند ، علاقه فرد را به تحصیل افزایش می دهد ، اعتماد به نفس در فرد به وجود می آورد ، سرعت خواندن را چند برابر می کند و تمرکز حواس را افزایش می دهد . در واقع تعیین و مشخص نمودن هدف ، محرک و انگیزه ای است تا بتوان به کمک آن تمرکز حواس را حفظ نموده و از این طریق مطالب و دانستنیها را فرا گرفت و یادگیری را تحکیم بخشید .
3- تعیین زمان و مکان مطالعه: یکی از راه های برقراری تمرکز حواس این است که مطالعه در آن ساعت از روز انجام گیرد که برای فرد مناسبتر است . اما تعیین مناسبترین زمان برای مطالعه کاری دشوار است و به عادات فردی بستگی دارد . برخی افراد عادت دارند تا نیمه های شب بیدار بمانند و با استفاده از سکوت و آرامش شبانه با خیالی راحت و آسوده مطالعه کنند ؛ برخی دیگر عادت دارند شب زود بخوابند و صبح زود از خواب بیدار شوند وبه مطالعه بپردازند . بااین توصیف تعیین زمان و مقدار مطالعه باعث آگاهی از تمام زمینه مطالعه ، برقراری تمرکز حواس ، عدم سردرگمی ، جلوگیری از اتلاف وقت و انرژی و فهم بهتر مطالب می شود . والتر پارک به نقل از یکی از متخصصین مهارتی مطالعه دروس دانشگاهی در کتاب خود به نام " چگونه درس بخوانیم؟ " چنین می نویسد : " موفقیت یا عدم موفقیت شما در تحصیلات دانشگاهی ، مستقیماً به این امر بستگی دارد که چگونه از وقت خود استفاده می کنید ؟ موفقیت در دانشگاه و البته در مقاطع تحصیلی پایین تر نیز بستگی به استفاده اشتباه از زمان دارد ... محیط آشنای یک اتاق مشخص ، در حین مطالعه موجب اضطراب کمتر و تمرکز بیشتر حواس می شود ، زیرا لوازم آن اتاق هر روز پیش چشم شما است و کمتر توجهتان را به خود جلب می کند . به علاوه اگر هر روز به وقت مطالعه در اتاق معینی بودید کم کم ذهنتان عادت می کند که به محض رسیدن به آن اتاق آماده تمرکز حواس و فراگیری شود . " بنابراین ثابت بودن مکان مطالعه و مشخص بودن آن به علت آشنایی به آن و فراهم بودن وسایل موردنیاز از قبیل کتب درسی ، دفاتر، کتاب لغت ، خط کش ، قلم و نظایر آن جهت مطالعه ، موجب تمرکز حواس بیشتر و آمادگی ذهنی هنگام مطالعه می شود . پس یکی از بهترین راه های برقراری تمرکز ، اختصاص دادن یک اتاق مجهز به آنچه لازم دارید ، در موقع مطالعه است. این اتاق خیلی زود مناسب تمرکز و یادگیریتان شده و کار شما را به طور خودکار راحت تر می کند و بعد برایتان یک عادت مفید می شود. برای داشتن تمرکز به هنگام مطالعه ابتدا باید خود را از دنیای خارج جدا کنید و محیط مناسبی برای مطالعه بر گزینید . چنین محیطی باید آرام ، روشن و دارای هوای مناسب باشد . هیچ چیز به اندازه سروصدا ، خسته کننده و مانع تمرکز حواس نیست . ایجاد محیط کار مناسب ، به دلیل ایجاد آرامش و شرایط مناسب اهمیت دارد و زمینه ای است برای تمرکز و دقت .
4- یادبگیر که بگویی " نه !" : زمانیکه تصمیم گرفتید مطالعه کنید ، اما دوستان یا هم اتاقی های شما در خواست می کنند که دور هم جمع شوید ، هنر گفتن " نه " را در خود تقویت کنید . اگر این اراده در شما ضعیف است ، می توانید روی در اتاق مطالعه خود بنویسید " مزاحم نشوید ! " اگر موفق نشدید ، می توانید کارهای دیگری انجام دهید که نشان دهد شما دوست ندارید که کسی باعث از هم گسیختن افکار شما شود .
5- ترک افکار منفی و داشتن افکار مثبت: مطالعه عمیق و یادگیری ثمربخش وقتی حاصل می شود که فرد تصور مثبتی از خود داشته باشد و به خود اعتماد کند . زیرا اعتمادبه خود در موفقیت مؤثر است و مهارت را بیشتر و نیرو را افزایش داده و مغز را سالمتر می کند . وقتی می خواهید کاری انجام دهید از گفتن کلماتی مانند : نمی خواهم ، نمی دانم و نمی توانم ، بپرهیزید . جمله ی " این کار محال است " را از دفتر زندگی خود خط بزنید ؛ ترس و بدگمانی و بی ارادگی را از ذهن خود دور کنید . هرگز به خویشتن اجازه ندهید که هیجانات و افکار منفی ، شما را در خود غرق سازد و تمرکز حواس شما را مختل کند . اعتمادبه نفس داشته باشید و پیوسته با خود تکرار کنید که قادر به انجام هر کاری هستم ، می توانم انجام دهم و باید انجام دهم . بدین طریق تفکر مثبت را در خود پرورش دهید . قوی بودن اعتمادبه نفس احساس شعف و شادی را در شما بوجود می آورد و در حالت شادمانی از تمرکز حواس خوبی برخوردارید . بهتر فکر می کنید ، بهتر مطالعه می کنید و نتیجه کارتان بهتر می شود . مارگارت کوربت می نویسد : " انسان در بحر اندیشه های خوشایند حافظه ی بهتری پیدا می کند و ذهن در حالت آرامی قرار می گیرد و میل به یادگیری را در خود بوجود می آورد . " لذا خود پنداری مثبت مهمترین کمک برای تمرکز و یادگیری است . اگر بتوانیم تصورات غلط ومنفی را از ذهن خود دور نموده و تصورات مثبت را جایگزین کنیم ، می توانیم علاقه به مطالعه و یادگیری را در خود ایجاد کنیم چراکه علاقه به مطالعه شرایط اصلی و اساسی ایجاد تمرکز حواس به هنگام مطالعه است . آلفرد آدلر روانشناس مشهور ، در دوره جوانی در درس ریاضی بسیار ضعیف بود . معلمش این موضوع را با والدینش در میان گذاشت . آنها باور کردند که آد لر در درس ریاضی ضعیف است ، آدلر هم این موضوع را پذیرفته بود . یکی از روزها که معلم مسئله ای را روی تخته نوشته بود و شاگردان کلاس از حل مسئله عاجز مانده بودند ، آدلر جواب مسئله را پیدا کرد ؛ پای تخته رفت و در میان حیرت همگان مسئله را حل کرد . فهمید که توانایی درک و فهم مطالب درس ریاضی را دارد ، استعدادش را باور کرد ، تصورات مثبت را جایگزین تصورات منفی کرد و از آن به بعد یکی از دانش آموزان ممتاز درس ریاضی شد.
6- طرح سئوال: طرح سئوال یکی از شیوه های مطالعه دقیق و فعالانه است که در تمام اوقات مطالعه، مفید است. طرح سئوال پیش از مطالعه دقیق ، فرد را وادارمی کند تا به طور فعالانه ، با تمرکز و دقت کافی و با انگیزه و علاقه به مطالعه بپردازد . طرح سئوال هنگام مطالعه یکی از روشهایی است که خواننده را فعال و به طور عمقی او را درگیر مطالعه می کند وسبب برانگیختن جدیت و تلاش وی به هنگام مطالعه می شود و فرد برای یافتن پاسخ به سئوالات بایستی تمرکز حواس خود را حفظ نماید ، زیرا در هنگام مطالعه ، نمی توان بدون تمرکز پاسخ سئوالات را پیدا کرد . بعد از خواندن مطالب با طرح سئوال می توان میزان فراگیری خود را ارزشیابی نموده و به نقاط قوت و ضعف خود پی برد و سبب ایجاد نظر انتقادی نسبت به مطالب در فرد می شود . خواننده در مطالعات بعدی برای از بین بردن نقاط ضعف خود با دقت و تمرکز بیشتری مطالعه می کند .
7- آگاهی از شیوه های صحیح مطالعه و یادگیری: برخی از والدین به طور مدام به فرزندان خود می گویند درس بخوانید ، مطالعه کنید ، ولی هرگز نمی گویند چگونه مطالعه کنید و روشهای صحیح مطالعه را نمی دانند . به همین دلیل ، آگاهی از شیوه های صحیح مطالعه و یادگیری مانند : تند خوانی ، عبارت خوانی ، خواندن اجمالی ، خواندن تجسمی و غیره و چون به خواننده کمک می کند تا تمرکز حواس خود را هنگام مطالعه حفظ نمایند ، برای هم والدین و هم دانش آموز لازم است .
تندخوانی: تندخوانی باعث توجه و تمرکز بیشتر و فهمیدن مطالب و در نتیجه باعث یادگیری بهتر می شود . فکر و ذهن ما قادر است هزاران کلمه را در دقیقه از خود عبور دهد ولی اگر سرعت مطالعه ما پائین باشد ، ذهن وقت اضافی می آورد و ناچار به این شاخه وآن شاخه می پرد و در نتیجه حواس پرتی ایجاد می شود . اما مطالعه سریع و یا تندخوانی فرصت جولان به ذهن نمی دهد و سبب برقراری تمرکز حواس هنگام مطالعه می شود .
عبارت خوانی: عبارت خوانی یعنی خواندن عبارات و جملات به عوض خواندن کلمات . عبارات خوانی به نوع دیگری به تمرکز حواس کمک می کند . از این طریق خواننده باید با سرعتی که نزدیک به سرعت اندیشیدن اوست ، بخواند . اگر سرعت آنقدر کم باشد که ذهن از حالت فعال بودن باز بماند ، احساس دلزدگی ایجاد می شود و چیزهای دیگری ذهن فرد را مشغول می کند و از روند مطالعه خارج می شود . بنا براین اگر سرعت خواندن با سرعت اندیشیدن هماهنگ باشد باعث افزایش تمرکز حواس می شود.
خواندن اجمالی: روش خواندن اجمالی مبتنی است بر یک نمونه گیری سریع از نکات اساسی و صرفه نظر کردن از جزئیات ، در این روش خواننده مطالب را سازمان بندی می کند ، آنگاه هدف از مطا
نظرات شما عزیزان:
????????: تحقیق روانشناسی, حافظه,